سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلسله مراتب قدرت در روستا - خانها: 1

در فیزیک انرژی یا قدرت را توانایی انجام کار تعریف می کنند. در علوم سیاسی قدرت را توانایی واداشتن دیگران به انجام آنچه ما می خواهیم تعریف می نمایند. قدرت اشکال مختلفی دارد، یک شکل آن زور است. یعنی قدرت عاری از ظرافت و لطافت که طرف مقابل هر چند هم که اطاعت کند به هیچوجه صاحب آن را دوست ندارد. اما یک شکل دیگر قدرت که می تواند معنای حقیقی آن هم باشد اقتدار است. در این شکل از قدرت توانمندی به صورت عریان اعمال نمی شود بلکه در لفافه های مختلف می پیچد و آنگاه در اشکال مورد پسند موضوع قدرت اعمال می شود. بگونه ای که موضوع قدرت یا کسی که قدرت به وی اعمال می شود احساس نامطبوعی به صاحب قدرت ندارد بلکه گاه داوطلبانه از او اطاعت می کند. توانمندی اقتصادی و جمعیت، مبانی اصلی قدرت در سطوح اجتماعی را تشکیل می دهند. البته مباحثی مثل اعتبار و پرستیژ، ارتباطات، سوابق تمدنی و فرهنگی، روحیه و میل جنگی را نیز از عوامل قدرت برشمرده اند اما در سطوح روستاها آن هم در قدیم، آن دو مورد تأثیر زیادی داشتند. بحثهای مربوط به قدرت بحثهای بسیار گسترده ای است و در سطوح آکادمیک در خصوص آن مفصل بحث می شود اما من در اینجا به همین اندازه بسنده می کنم. این مختصر را گفتم تا مفهوم و مختصات قدرت را بیان کرده باشم. اما سلسله مراتب قدرت در خمیگان به شرح ذیل بوده است:

 

?- خوانین

از آنجایی که خانها هم مال و مکنت کافی داشته اند و هم تحت چارچوبه نظام خانخانی خود به بلوکهای قدرت در سلطنت وصل بوده اند و جیره و مواجب و افراد ارتش را تأمین می کرده اند به راحتی می توانسته اند نسبت به رعیت در روستا اعمال قدرت نمایند. به علاوه آنها به سلسله مراتب اداری و بوروکراسی آشنا بوده، و افرادی را نیز در آن مناصب داشته اند. آنها دردوران پهلوی پست کدخدایی در روستا را هم در دست داشته اند و لذا مانعی برای اعمال قدرت بر مردم در پیش پای آنها نبوده است. برای مثال از گذشته های دور خانهای روستای ما با خانهای شاه بداغلو در تولکی تپه، خانهای اصلانی در شوند، و قراگوزلوها در پشتجین نسبت فامیلی داشته اند، بیشتر املاک روستا هم متعلق به صارم خان اصلانی بوده که ارتباطاتی با خوانین همدان و کبوترآهنگ داشته است. به این ترتیب بوده که عذرا خانم در قلعه زندان و تأدیب خانه داشته و مقصر ها را به فلک و خلیلی ( نوعی دستگاه شکنجه که پای مقصر را با آن می بسته اند تا نتواند حرکت کند) می بسته و به آنها چوب و شلاق می زده است.

?- طایفه های بزرگ

تعداد جمعیت فامیل در روستا بویژه مردان و جوانان یکی از سرچشمه های قدرت بوده است. از این نظر طایفه های قاسمی، میرزایی، مرادی، صادقی، نوروزی، کریمی، جعفری، قابل بحث هستند. در دوران خانخانی خان برای کنترل مردم گاهگاهی بین طایفه ها اختلاف ایجاد می کرده و از آن برای مدیریت ده استفاده می کرده است. به همین دلیل گاهی به این طایفه و گاهی به آن یکی نزدیک تر می شده است. اما در کل طایفه ها در چارچوب نظام خانخانی سقف پروازی مشخصی داشته اند و خان و مباشرانش در روستا فصل الخطاب بوده و حرف نهایی را می زده اند. البته گاهی هم برخی افراد متهور پیدا می شده اند که با خان به اصطلاح کل کل کنند. (در این مورد به نمونه هایی اشاره خواهم کرد).

بعد از سال ???? و انجام اصلاحات ارضی مردم اندکی آزاد تر شده و سایه خان را در سر خود احساس نمی کردند. در این فضا از نظر سلسله مراتب قدرت طایفه ها اهمیت بیشتری پیدا کردند.

در پرتو برچیده شدن بساط خانها از روستا این بار کدخدای غیر خان در روستا تعیین گردید. که مرحوم حاج مهدی قاسمی بود. انجمن و خانه انصاف تشکیل شد که در روستا عمومی بود و نظر به تعدد اعضای آن تقریبا هر طایفه ای در درون آن عضوی داشت و اگرهم نداشت از نظر طایفه ای به یکی از اعضا در درون انجمن متمایل بود، بحث عضویت در احزاب دولتی مثل ایران نوین، مردم و رستاخیز  طرح گردید که برخی در این زمینه پیشگام بودند. و این مجموعه با همدیگر نوعی تعادل را ایجاد کرده بودند. اما به هرحال در رأس قدرت رسمی کدخدا قرار داشت. منش مرحوم حاج مهدی قاسمی در همه اختلافات و مدعیات بگونه ای بود که سران طایفه ها تقریبا همه وی را قبول داشتند و تا دوران انقلاب مشکل خاصی وجود نداشت.